زمان جاری : شنبه 29 اردیبهشت 1403 - 3:36 بعد از ظهر
نام کاربری : پسورد : یا عضویت | رمز عبور را فراموش کردم






ارسال پاسخ
تعداد بازدید 44
نویسنده پیام
toska آفلاین


ارسال‌ها : 22
عضویت: 24 /1 /1392
سن: 20
تشکرها : 2
تشکر شده : 14
مخمل خاطرات
بذار يواش شروع كنم سلام گلم هم نفسم

ارزوهام راضي شدن ديگه بهت نميرسم

گفتم چيا گفتي بهم ،گفتي كه اينده داري

دنيا همش عاشقي نيست گريه داري خنده داري

گفتم كه گفتي من باشم به لحظه هات نميرسي

به قول دل شايد دلت گرو باشه پيش كسي

خلاصه گفتم كه چشات قصد رسيدن نداره

رويا ها كاله ودستات خيال چيدن نداره

گفتم كه گفتي زندگيت غصه داره ،سفر داره

هم واسه من هم واسه تو با هم بودن خطر داره

گفتم تو گفتي روياها مال شباي شاعراس

شهامتو كسي داره كه شاعر مسافراس

مسافرا اون ادمان كه با حقيقت ميمونن

تلخياشو خوب مي چشن ،غصه هاشو خوب ميدونند

گفتم فقط ميخواي برات يه حس محترم باشم

عاشقيمو قايم كنم توطالع تو كم باشم

گفتم كه گفتي ما دوتا به درد هم نميخوريم

ولي يه جا مثل هميم هر دو مون از قصه پريم

گفتم تو گفتي ميتونيم يادي كنيم از همديگه

اما كسي به اون يكي ليلي ومجنون نميگه

گفتم تو گفتي سهممون از زندگي جدا جداس

حرف تو روچشم منه ،اما اينام دست خداست

هر چي كه تو گفته بودي ،گفتم به دل بي كم وبيش

حال خودم؟نه راه پس مونده نه راه پيش

اين حرفاي خودت بوده از من ديونه تر ديدي

اصلا نگفتم اينارو خودت دیدی یا شنیدی

دلم دلم که حرفاتو شنيد اول باورش نشد

دلي نه،بهتره گلم ،نفهميدش،سرش نشد

يه جوري مات وغم زده فقط به دورا خيره شد

رنگ از رخش پريده شكست ومرد تيره شد

بلور روياهام ولي ،چكيد مثل خواب تگرگ

ارزوهام از هم پاشيد رسيد ته كوچه ي مرگ

راستش ازم چيزي نموند جز همين جسم ظريف

خوب ميدوني چي ميكشه غريب تو خونه حريف

نگي چرا نوشته هام لطيف وعاشقونه نيست

رويا وارزوم كه هيچ ،حتي دل ديونه نيست

زيبا بايد تنهاي من اين نامه رو سباه كنم

رسم گذشته ها ميگه بايد به تو نگاه كنم

حرفاتو گفتم به خودت ميبيني راستي تو زدي؟

اصلا تو ذات تو هست،يه همچين چيزي بلدي

اگه تو بيداري بوده بشين ميادش خبرم

اگه نگفتي بنويس من ميخوام از خواب بپرم

دوست دارم چه توي خواب چه توي مرگ وبيداري

فداي يك تار موهات،تو كه منو دوست نداري

مواظب ادما باش زندگي گرگه زيبا جون

خداي روياي منم ،هنوز بزرگه زيبا جون

دوشنبه ي پر از غم ،يه روز گرم مردادي

با اون چشاي روشنت چه كاري دست من دادي

امضای کاربر : چرا آدما نميفهمن بعضي وقتا«خداحافظ»يعني«نذار برم»يعني برم گردون،سفت بغلم كن،سرمو بچسبون به سينت وبگو"خداحافظ و زهرمار.بيخود كردي ميگي خداحافظ.مگه ميذارم بري؟؟؟مگه الكيه؟؟؟"چرا نميخوان بفهمن نميخواي بري؟؟؟چرا ميذارن بري؟؟؟
دوشنبه 23 اردیبهشت 1392 - 09:45
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 1 کاربر از toska به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: milad74 &
ارسال پاسخ



برای ارسال پاسخ ابتدا باید لوگین یا ثبت نام کنید.


پرش به انجمن :


تماس با ما | مخمل خاطرات | بازگشت به بالا | پیوند سایتی RSS